مارا مگو حکایت شادی که تا به حشر ...
ماییم و سینه ای که در آن ماجرای توست
السلام علیک یا اباعبدالله(ع)
باز با گریه به آغوش تو بر می گردم ...
چون غریبی که خودش را برساند به حرم
کُهن شـود همه کس را به روزگـار ارادت ...
مـگر مَـرا که همـان عشـق اولست و زیـادت
چه فتنه بود که حُسن تو در جهـان انداخت ...
که یک دم از تو نـظر بر نمیتوان انداخت
شده ام نوکر ارباب به لطف پدرم...
شکر آن رزق حلالی که مرا نوکر کرد